وقتی یک سریال تلویزیونی به اوج موفقیت رسیده و مخاطب میلیونی پیدا می کند، طبیعی است که دنباله های آن ساخته شود.
سپیده خان محمدپور
وقتی یک سریال تلویزیونی به اوج موفقیت رسیده و مخاطب میلیونی پیدا می کند، طبیعی است که دنباله های آن ساخته شود. در سال های اخیر، شبکه های تلویزیونی کشورمان از این الگو تبعیت کرده و چندین سریال را روانه آنتن خود کردند. (نون خ) به کارگردانی سعید آقاخانی تازه ترین نمونه در این باب به نظر می رسد که نوروز امسال سری چهارم آن روی آنتن رفته و در یاس با قسمت های پیشین ضعف های بیشتری داشته است.
امیر وفایی قصه خود را داخل همان چارچوب موفق و امتحان پس داده پیشین قرار داده بدون آن که نوآوری چندانی به خرج دهد! در حقیقت او روی دستاوردهای سه سری قبل مانور داده و آشنایی ذهنی مخاطب با شخصیت های اصلی و اتمسفر روستا را محور فیلمنامه اش قرار داده که به نتیجه درخشانی ختم نشده است.
ورود گرگ به روستا و از بین بردن چند گوسفند، خط اصلی فیلمنامه نون خ چهار به حساب می آید که از خلال آن داستان فرعی های خوبی شکل گرفته است. برای مثال می توان به حضور رامین فود شکارچی در روستا برای از بین بردن گرگ اشاره کرد که خود داستانک پروپیمانی به حساب می آید. در کنار آن می توان به ورود خلق الساعه خلیل خانزاده به روستا آن هم با اتومبیلی گرانقیمت و دسته چکی که بی محابا برگ های آن را خرج می کند، اشاره کرد که با توجه به خصوصیات همیشگی خلیل مخاطب را نسبت به خود کنجکاو نگه می دارد. از طرف دیگر در خلق شوخی ها نیز همچنان به مسائل روز جامعه توجه شده و از این نظر وفایی موفق نشان داده که نمونه آن را در جلسات شورای روستا و نیز بندی از قرارداد نورالدین با رامین مبنی بر پرداخت بخشی از دستمزد ویلموتس شاهد هستیم!
وفایی در عین حال از زیرمتن فیلمنامه خود نیز غافل نمانده و از نماد و استعاره در آن سود جسته است که نمونه شاخص اش را در ماجرای ورود گرگ به روستا شاهد هستیم. همین طور حضور رامین به عنوان نیروی نجات دهنده که برعکس عمل کرده و خود آفتی برای مردم روستا به حساب می آید. با این حال، نون خ چهار به لحاظ مصالح داستانی با مشکلات زیادی روبرو بوده و همین امر نیز آن را در رتبه ای پایین تر از سه قسمت قبل قرار داده است. برای نمونه می توان به کمبود داستان های فرعی جذاب اشاره کرد که قصه را از نفس انداخته و وفایی را به به سمت خلق داستانک فانتزی با محوریت فریبرز و گرگ ها می برد. همچنین پایان بندی کار که آشکارا شتاب زده بوده و مخاطب علاقمند به سریال را بهت زده می کند!
در پرداخت شخصیتهای اصلی همچون: نورالدین و خانوادهاش در کنار کاووس و ...، روال گذشته حاکم بوده و تغییرات آنها چندان محسوس نیست که طبیعی هم به نظر میرسد. برگ برنده آقاخانی و گروهش، رامین و همسرش هستند که خوب نوشته شده و شوخیهای بانمکی هم حول محورشان شکل گرفته که از جمله میتوان به سکانس آشنایی مخاطب با این دو در جشن سالگرد ازدواجشان در روستای بالا اشاره کرد. حضور پررنگ سلطانی مدیر بوم گردی که کاملا وجوه تیپیک و تکراری دارد نیز از جمله پاشنه آشیل های این سری از نون خ به حساب می آید که منطق داستانی کار را برهم زده و آشفتگی را بر آن حاکم کرده است. در عین حال می توان به حاشیه رفتن روژان و خواهرش شیرین اشاره کرد که در قسمت های پیشین نقش پررنگ تری در شکل گیری داستان داشتند. الباقی شخصیت های فرعی نیز اغلب تیپ بوده و وفایی و آقاخانی تلاشی برای نزدیک شدن آنها به تیپ-شخصیت به خرج نداده اند که این امر نون خ چهار را از قسمت های میانی به بعد از نفس می اندازد.
سعید آقاخانی در مقام کارگردان تلاش زیادی در یکدست شدن فصل چهارم با دیگر فصول به خرج داده اما حاصل کارش چندان چنگی به دل نمی زند. با این حال از فضای روستا به شکل مطلوبی بهره گرفته و جلوه های بصری کار را تقویت کرده است. بازی بازیگران به خصوص آنها که تجربه کمتری دارند نیز رشد چشمگیری کرده و یکدستی بیشتری میانشان به چشم میخورد که بیش از هر چیز مدیون تلاش آقاخانی است که به خوبی از تجربه سالها بازیگریاش در این رابطه بهره گرفته است. برای مثال می توان به امیر سهیلی در نقش رامین فود اشاره کرد که با اغراقی تعمدی در نحوه بیان و زبان بدن، شخصیت بانمکی را خلق کرده که درک درستی هم از اجرای شوخی های نوشته شده دارد.