اینجا هم بشیرسازان، همچون اکثر خودروسازان محصولات بنجل خود را با ابزار فریبکاری در برنامههای پر زرق و برقی چون «عصر جدید» به مردم قالب میکنند، اما در یک بزنگاه همه چیز فرو میریزد.
میثم محمدی منتقد و روزنامه نگار
امثال بشیر حسینی هم ردیف با دیگر تولیدات به اصطلاح ملی هستند! همانها که فقط فریب میدهند و جیب مردم را خالی میکنند! این فرد هیچ تفاوتی با خودروهای غیراستاندارد داخلی ندارد. بیکیفیت، فاقد ایمنی و کشنده و از طرفی هم با تبلیغات گسترده! اینجا هم بشیرسازان، همچون اکثر خودروسازان محصولات بنجل خود را با ابزار فریبکاری در برنامههای پر زرق و برقی چون «عصر جدید» به مردم قالب میکنند، اما در یک بزنگاه همه چیز فرو میریزد.
چطور میشود یک نفر ادعای معلمی رسانه و ارتباطات داشته باشد و اینچنین برای مردم خود شاخ و شانه بکشد؟ این همان روحیه ترسناکی است که در پسِ هویتهای جعلی دانشگاهی و معلمی و کارشناسانه پنهان میشود و دیگر به ظاهر هم «با عشق» حرف نمیزند و گردنکشی میکند. یک نمایش عقبمانده و ضد انسانی که برگرفته از یک توهم قدرت است و ظاهراً عصرِ حاضر، عصر بشیرهاست!
این سینهسپر کردن و تفرقهافکنی و ایستادن در مقابل مردم، در تداوم همان استراتژیهای غلطی است که امثال او و همفکرانش درسالهای گذشته به کار بستهاند تا صداوسیما را به غیرمردمیترین دوره تاریخی خود برسانند، تصمیماتی که بیش و پیش از هر چیز برای دیده شدن و دستاندازی به جایگاههای بالاتر است، چرا که نتیجه امروزی به هیچ وجه حاصل عبور از فرمولهای علمی و راهبردی رسانه نیست.
همانطور که ایده مورد مناقشه و ساخت سرود و نمایشها و تجمعاتی از این دست که نهایتِ توانِ همفکری و ظرفیتِ ایدهپردازی آنهاست، نسخهای عقبمانده، گذرا و غیرمنطبق با عصر حاضر که نشان میدهد سلیقه نسل جدید را هم نمیشناسند و غافل از واقعیت موجود در جامعه هستند، چرا که به قول خودشان لشکرکشی میکنند و میلیاردها تومان بودجه صرف میکنند و در نهایت با یک ویدئوی اینستاگرامی و «سرود همراه شو عزیز» به حاشیه میروند.
این جمله «بله، لشکرکشی کردیم» را با همین لحن و بیان پرتابی و تحکمآمیز به خاطر داشته باشید و کلید تمام پرسشهای خود قرار دهید. چون مشت نمونه خروار است.منطق حاکم در صدا و سیما همین قدر کودکانه و متحجرانه است؛ بله اخراج کردیم... بله توقیف کردیم... بله ممنوع کردیم... بله قدرت دست ماست!
شک ندارم اگر ارادهای برای اصلاح، ترمیم و بهرهگیری از ظرفیتهای رسانه وجود داشت و قرار بر مدیریت مبتنی بر خواست و سلیقه مردم و بهرهگیری از افراد با دانش و خلاق بود، امثال اینها شاگردهای ترحمبرانگیز کلاس بودند و نهایت کارایی آنها پاک کردن تختهسیاه بود، نه معلمی و کارشناسی! https://cinemaideal.ir/vdch.xnit23nx6ftd2.html