نویسنده سریال «بچه مهندس» گفت: تمایلم این است که برای فصل جدید از سریال خداحافظی کنم مگر اینکه اتفاقاتی بیفتد و فعلا برنامه ای برای فصل پنج ندارم.
دیگر «جواد جوادی» آن نوزاد بی سرپرستی که مادرش شبانه تحویل شیرخوارگاه داد، نیست. او حتی پسر خردسال و بامزه ای که با شیرین زبانی ها و کارهای عجیب و غریبش همه را به وجد می آورد هم نیست، او یک جوان ۲۵ ساله ای است که وقتی به گذشته اش برمی گردد، چیزی جز اندوه و خاطره های تلخ برایش تکرار نمی شود. خاطره های تلخی که از او فردی محکم ساخته تا در ادامه همواری راه را احساس کند.
شاید رمضان ۹۷ که اولین فصل از سریال «بچه مهندس» از شبکه دو پخش شد حتی سازندگانش فکر نمی کردند که قرار است سریالی ادامه دار بسازند. اما این سریال وقتی در فصل یک با اقبال مخاطبان مواجه شد، کار را به تولید فصل های بعدی هم کشاند. تا جایی که این روزها حتی خبر از تولید فصل پنج آن هم می شود.
اما رفته رفته تصمیم بر آن شد تا قصه های نوزادی تا شاید میانسالی جواد جوادی را در قالب یک سریال به تصویر بکشند و قهرمانی خودساخته را الگوی مخاطبان تلویزیونی کنند.
«حسن وارسته» طراح، سرپرست و نویسنده سریال «بچه مهندس»، بیش از هر فرد دیگری ریز و بم های شخصیت «جواد جوادی» را می شناسد و به عبارتی او را از کودکی بزرگ کرده است، با وارسته درباره جزئیات فصل چهار این سریال و همچنین حواشی بوجود آمده قبل از تولید این فصل، گفت و گو کردیم.
** شما به عنوان نویسنده از فصل دو تا چهار این سریال طراحی داستان را به عهده داشتید و در هر فصل اتفاق ها و داستان های جدیدی را پیش روی مخاطبانتان قرار می دهید. با توجه به حواشی بوجود آمده پیش از فصل ۴ در این سریال تا الان بازخوردها به چه صورت بوده است؟
-فصل چهار چون در ادامه فصل قبلی مان بوده است بنابراین تماشاگر بازیگر جدید نقش جوادی را سخت پذیرفت به این خاطر که بازیگر قبلی در ذهنش ملکه شده بود و ما هم پرش زمانی زیادی نداشتیم و به همین خاطر کمی طول کشید که مخاطبان بازیگر جدید را قبول کنند. دراین چندشب اخیر با توجه به بحث ملی و میهنی و سربازان گمنامی که در سریال مطرح شد و قصه هایی که برای شخصیت جواد بوجود آمد، مردم الان دیگر نگران جواد هستند و اینکه چه اتفاقی در آینده برایش می افتد و این نشان می دهند که قصه، قصه جواد است نه قصه بازیگر!
** شما از لحاظ زمانی و تولید نیز تحت فشار بودید؟
-بله، بخش زیادی از تولید به دلیل پرماجرا بودن نسبت به فصل قبلی، زمان بر بود و راندمان تولید را پایین آورد و زمانی که برای تولید گذاشتیم کمتر از سال قبل و فصل ۳ بود. اما خدا را شکر شب گذشته نزدیک به ۳۰۰۰ پیام داشتم که اغلب مردم از کلیت سریال راضی بودند.
** الان از حضور بازیگر جدید در نقش جواد راضی هستید؟
-قاطعانه می گویم اگر فصل سه را محمدرضا رهبری بازی کرده بود و فصل چهار روزبه حصاری، باز هم مردم واکنش نشان می دادند چون در ابتدا با تماشاگر قرار گذاشتیم که جواد جوادی را با آن شکل و لحن ببیند.
** در این فصل علاوه بر تغییر بازیگر نقش اصلی، با تغییر کارگردان نیز روبرو بودید.
-بله، تا قبل از اینکه علی غفاری مشغول فیلم سینمایی «تک تیرانداز» شود من حدود ۲۰ قسمت از فصل چهار را با مشورت او نوشته بودم و بعد از اینکه آقای غفاری دید به سریال نمی رسد و باید فیلم سینمایی اش را بهجشنواره فیلم فجربرساند و آقای کاوری انتخاب شد طبیعی بود که باید فیلم نامه به دیدگاه کارگردان فعلی نزدیک می شد و همین پروسه دوباره نگارش و بازنویسی زمان بر بود.
** یعنی می خواهید بگویید فیلم نامه بعد از آمدن آقای کاوری دستخوش تغییراتی شد؟ و شما برای نگارش دوباره فیلم نامه زمان گذاشتید؟
-به هر حال فیلم نامه ها باید از دیدگاه کارگردان نوشته شود و نگاه و دیدگاه هر کارگردانی با کارگردان دیگر متفاوت است. من نیز اغلب روزها سر صحنه حاضر می شوم که بیشترین دلیلش نگاه کارگردان روی متن است و چون برخی موارد سر صحنه تغییر می کند و کشف و شهودهایی حین پخش رخ می دهد ما هم می گوییم حیف است از این موضوع به سرعت عبور کنیم و برخی موارد را بسط و گسترش می دهیم.
** دو موضوع مهمی که درباره فصل چهار «بچه مهندس» وجود دارد تغییر کارگردان و تغییر بازیگر نقش اصلی سریال است. در حالت کلی فکر می کنید سریال هایی شبیه به «بچه مهندس» که قهرمان پروری می کنند چقدر با تغییر کارگردان ممکن است دچار آسیب شوند؟ و اینکه اگر قصه قوی باشد ممکن است این تغییرات به چشم نیاید؟
-در همه جای دنیا چنین ماجرایی مرسوم است وسوپرمنها و بت من ها و اسپایدرمن ها و حتی سریال های دیگر، همگی تغییر بازیگر نقش اصلی داشتند و برای مثال هیچ وقت یک بازیگر ثابت نقش جیمزباند را بازی نکرده است و تماشاگر هم می پذیرد که این شخص جیمزباند است و نمی گویند آقای فلانی است.
در کارهای قهرمان محوری ما سعی کردیم از مولفه هایی از قهرمان سازی های زمینی، نه آسمانی استفاده کنیم و توسط آنها جذابیت ایجاد کنیم. اگر در فصل قبلی بازیگری مطرح شد بر اساس توانمندی بازیگر و متن ها بود. همچنین ویژگی ها و ابعادی که نقش در فیلم نامه دارد همراه با بازیگر توانمند توانست نقشخوبیرا رقم بزند.
** کما اینکه در فصل های قبلی دو بازیگر جدید معرفی کردید.
-بله، در سه فصل قبل هم یونا تدین و مانی رحمانی هر دو بازیگرهای خیلی شناخته شده ای نبودند اما ویژگی های قصه و نقش آنها را به مردم شناساند. یا بازیگران دیگری که در فصل سه دیده شدند.
** نقش مسعود و قاسم هم در کنار جواد به خوبی دیده شدند. هنوز هم برای مخاطب جای سوال است که چرا این دو از قصه شما حذف شدند؟
-بخشی از این ماجرا فرا متنی است و با اینکه ما می خواستیم برخی بازیگران در فصل چهار هم حضور داشته باشند و حتی در سکانس های مشهد هم برایشان داستان نوشته بودم، اما حضورشان میسر نشد. حتی دوست داشتم در این فصل دو سه بازیگر غیر تهرانی بیاورم اما با توجه به قضاوت های زود هنگامی که در فصل قبل صورت گرفت در این فصل چنین کاری نکردیم.
فصل چهار را تا قسمت ۱۳ با شخصیت های قبلی که در فصل سه حضور داشتند جلو رفتم و بعد از اینکه حضورشان در سریال منتفی شد مجبور شدم دوباره برگردم به قصه و دوباره بنویسم. همچنین بخش عمده ای از نگارش را بدون حضور دستیارانم پیش رفتم و در ادامه دو گروه نگارش تا اسفند ماه عوض کردم و از اسفند تا الان به تنهایی کار نگارش را عهده دار شدم.
** موضوع دیگری که در این سریال به چشم آمد این بود که آنقدر که پرداخت به نابغه بودن جوان و یا پهپاد آرکیو ۱۷۰ در قصه وجود داشت،اما خیلی به آن پرداخته نشد و مخاطب قصه آنچنانی در این باره ندید.
-به دلیل این است که ما می خواهیم سریالی در ژانر ملودرام تولید کنیم و باید بار ملودرام در قصه بیشتر باشد.در فصل قبلی هم قصه درباره جواد بود که حالا کواد کوپتری وارد حریم ممنوعه ای می شود و بعد قصه شخصیت ها را تعریف می کردیم و در قسمت های پایانی به ماجرای کواد کوپتر و ماجراهای مافیای اقتصادی می پرداختیم و در فصل چهار قصه پُر و پیمان تری داریم که پُر درام ترین فصل ما است.
** سبک نگارش این سریال به گونه ای است که شما از همان فصل دو خیلی خودتان را به حضور شخصیت هایی که در فصل های قبلی حضور داشتند محدود نکردید و مدام به فکر اضافه کردن شخصیت های جدید هستید.
-یکی از کارهایی که همیشه در فیلم نامه هایم انجام می دهم این است که آدم های جدیدی می آورم که به قصه پیوند بخورند و تماشاگر با آن همذات پنداری می کند، چه قهرمان و چه ضد قهرمان. برای مثال در فصل قبل سعید نصیری را داشتیم که یک نیروی امنیتی بود و شهید شد و در فصل چهار نیز آرش رستگاری را به قصه اضافه کردیم. درام نویس اگر بلد باشد می تواند کاری کند شخصیت های جدیدی بیاورد و آنقدر به آنها شاخ و برگ دهد که شخصیت های قبلی از ذهن مخاطب پاک شوند.
** شخصیت «آرش رستگاری» یکی از شخصیت های جدید فصل چهارم «بچه مهندس» بود که تاثیر خوبی هم در درام قصه و بحث امنیتی ماجرا داشت. درباره طراحی این شخصیت نیز بفرمائید و اینکه چطور شد به سمت طراحی چنین نقشی با چند بُعد شخصیتی رفتید؟
-برایم جالب بود که بعد از سکانس شهادت آرش رستگاری خیلی ها پیام دادند و از حضور این شخصیت راضی بودند. از روزی که بنا شد فصل چهار را بسازیم به این شخصیت فکر می کردم و می خواستم شخصیتی بیاورم که در ابتدا کمی کُند ذهن به نظر بیاید و در ادامه تغییر کند. به نظرم آمد این بهترین فرصت است که فردی را به گروه تحقیقاتی مرضیه و جواد نزدیک کنم که کمی حس حسادت جواد هم برانگیخته شود. از طرفی دیدم افراد گمنامی در کشور داریم که جانشان را برای امثال ما به خطر می اندازند و برخی نیز به شهادت می رسند بدون اینکه کسی متوجه شود. این بخش را صادقانه با اشک چشمم نوشتم و عامدانه نامش را آرش رستگاری گذاشتم. نام فامیلش را هم به خاطر همزمانی شهادتش با شب قدر رستگار نامیدم و آرش را هم از پهلوان اسطوره ای ایران الهام گرفتم. به همین دلیل فرصت را غنیمت شمردیم که با این شخصیت ادای دینی به شهدای گمنام و پهلوان ها و اساطیر کنیم.
حتی همان ابتدا می خواستیم شهید رستگاری را هم از یکی از شهرستان ها بیاوریم اما خب نگران قضاوت ها بودیم.
**«بچه مهندس» دیگر برای خودش تبدیل به یک برند شده است و هر بازیگری که در این سریال بازی کند چند قدم در بازیگری و در کارنامه کاری اش جلو می افتد.
-بله. اما ببینید در فصل دو هم هنوز اتفاقی برای بچه مهندس نیفتاده بود و در همان فصل شخصیت ژاله و مامان گلچهره را به قصه اضافه کردیم.
** با توجه به اینکه شما در دو فصل با «علی غفاری» به عنوان کارگردان همکاری کرده بودید، تعامل تان با احمد کاوری کارگردان جدید سریال چطور بود؟
-از همان روز اول با همدیگر تعامل داشتیم و نگاه هایمان را به هم نزدیک کردیم. فیلم نامه یک اثر مستقل نیست و وقتی فیلم نامه دیده می شود که ساخته شود. یعنی کار گروهی و مثلث طلایی کارگردان، تهیه کننده و نویسنده باید در کارها وجود داشته و تعاملی بین شان باشد و من هم سعی کردم این تعامل را حفظ کنم.
** شخصیت جواد طوری در فیلم نامه شما تعریف شده است که انگار باید تمام اتفاق های سخت و غیر قابل تحمل برای او پیش بیاید و در پایان نیز سربلند از همه این اتفاق ها بیرون آید. این موضوع از ابتدا در طراحی داستان این شخصیت تعریف شده بود؟
-ببینید موضوعی وجود دارد که ملودرام و تراژدی تکلیفتش با مخاطب روشن است. وقتی بحث قهرمان را می خواهی مطرح کنی باید به قهرمان مشقت دهی و قهرمان شما اگر مصیبت نکشد و داغ نکشد، قهرمان نمی شود و این یک فرمول جهانی است.
این هم به مثابه زندگی است و ما در درام با استثنا روبرو هستیم نه با قاعده. من سعی کردم در هر قسمت تماشاگر را تشنه قسمت بعد کنم. حتی وقتی آرش به قصه ما وارد شد همه اعتراض کردند که این چه شخصیتی است و بعد از اینکه مشخص شد او چه کاره است حرفشان را پس گرفتند.
** فکر می کنید فصل بعدی «بچه مهندس» هم ساخته شود؟
-من که خداحافظی کردم. اگر قرار باشد فصل بعدی ساخته شود باید زمان نگارش به اندازه کافی در اختیارمان باشد به این خاطر که مردم از ما انتظار دارند و باید کار خوبی را تحویلشان دهیم.
** انگار که در این سالها «بچه مهندس» به ماه رمضان الصاق شده است و به احتمال فراوان از الان تا سال آینده فرصت هست.
-تمایلم این است که این فصل خداحافظی کنم مگر اینکه اتفاقاتی بیفتد اما فعلا برنامه ای برای فصل پنج ندارم. درباره فصل پنج یکسری صحبت هایی انجام شده و برنامه ریزی هایی شده است اما من هنوز برنامه ای ندارم.