فاطمه صادقی
فیلم سینمایی «دوزن» محصول سال ۱۳۷۷ و ساخته تهمینه میلانی، سرنوشت دو زن را در سالهای پس از انقلاب روایت میکند.
ملک جهان خزاعی طراح صحنه و لباس ایرانی که از سالهای پیش از انقلاب سابقه حضور و تاثیر بر رنگ و نقشهای فیلم های سینمای ایران را داشته، طراح لباس این فیلم بود و در نهایت سیمرغ بلورین بهترین طراحی لباس را به دست گرفت.
در این یادداشت به تحلیل لباسهای دو شخصیت اصلی «دو زن» یعنی فرشته (با بازی نیکی کریمی) و رویا (با بازی مریلا زارعی) پرداخته شده است.
داستان فيلم درباره دو دختر دانشجوي معماري است؛ یکی متعلق به خانوادهاي مرفه و به روز و اهل تهران (رويا) و دیگری، دختري شهرستاني از خانوادهاي بسيار مذهبي و درگير مسايل مالي و اقتصادي(فرشته).
روايت فيلم يك دوره ١٣ ساله را نشان ميدهد. يعني ما در طول داستان شاهد روزهايي از دهه شصت شمسي تا دهه هفتاد هستیم.
قصه فیلم همزمان با انقلاب فرهنگی دانشگاهها یعنی از سال ۵۹، شروع میشود و تا سیزده سال پس از آن، یعنی سال ۷۲ را به تصویر میکشد.
تحلیل شخصیتهای اصلی فیلم با روایت لباس هایشان به دو عنوان تقسیم شده که در ادامه خواهید خواند.
داستان فرشته یا شرح زوال یک ستاره
فرشته؛ دختر باهوش و خوش ذوق دانشكده است كه دوستش رويا او را دختري «به موقع» می داند. او در درس، شیطنت و جدیتش به موقع است. این دختر از فضای بستهی خانواده جدا شده تا به قول خودش درس بخواند، مفید باشد و کاری برای جهان بکند. اما مردهای زندگیاش که دلایل خود را عشق، نگرانی از آینده و دوست داشتن میدانند، بالهای پرواز دختری را که لبهی پرتگاه، ولی رو به آسمان آرزوهایش ایستاده میچینند.
دخترک زیبا، باهوش و قدرتمند قصه، کم کم به فردی مطیع و به قول خودش گمگشته و بیهویت تبدیل میشود. از لباسها و رنگهای جسور قرمز و طرحهای خالدار میرسد به سفید و کرم و رنگهایی که او را در موقعیتی دیگر نشان میدهد. یعنی او تصور میکند حالا که مجبور به ازدواج با مردی شده که باب میلش نیست، در عوض ممکن است بتواند دوباره درس بخواند، کار کند و با همسرش رفیق باشد.
اما در ادامه داستان، این صفحه سفید جای خود را به رنگهای تیره میدهد، خاکستری، سیاه و دیگر خبری از طرحهای جسورانه روی پارچهی لباس ها نیست.
از طرفی، فرشته در شهرشان، به علت سنتی بودن فضا، چادر به سر میکند. اما در ابتدا میبینیم که هنوز پشت آن چادر رنگهای جسور و طرحهای خالخالی جان دارند و میگویند هویت دخترقصه همچنان زنده است. اما در ادامهی داستان دیگر نمیتوان طیف رنگ لباسها را از چادر مشکیاش تمییز داد.
داستانِ رويا به روايت لباسها یا جسارت خطی
رویا ( با نقش آفرینی مریلا زارعی) دختری پایتخت نشین از خانوادهای مرفه است. دختری که ظاهرا خانوادهاش به او آزادی عمل زیادی میدادهاند و بعدتر هم به همسری کسی در آمده که فردی روشنفکر است و آنها پا به پای هم در جامعه حضور فعال دارند.
رویا نقطهی متضاد فرشته است و زندگی آرام و بیتنشی دارد. رنگها و طرح پارچهها هم از این سیر داستان پیروی میکنند.
پیراهنهای چهارخانهای که در آن دوره کمتر دختری به سراغش میرفت یکی از نشانه های موقعیت متفاوت رویا نسبت به اغلب دخترهای جوان دهه شصت است.
رنگ سبز، غالب رنگ مورد استفاده در لباس های رویاست. رنگی که از همان آرامشی که در زندگیش برقرار است با مخاطب حرف میزند.
رویا نماینده دخترانیست که با همراهی خانواده میتوانند در مسیر خواستههایشان قدم بردارند.
در پایان میتوان گفت همین انتخاب رنگها خود راوی زندگی دو زن قصه فیلم است. فرشتهی قرمز و رویای سبز. طراحان لباس جوانی که به تازگی پا به عرصه طراحی لباس سینما گذاشتهاند لازم است بدانند که نقش آنها شبیه به قصه گوییست که با زبان رنگها و طرحها سخن میگوید.