علی ملاصالحی
آنچه در نظر اول کاملا مشخص است این است که «قورباغه» از جنس سایر سریالهای معمول شبکه خانگی نیست. تفاوتی که ریشه در دو عنصر بسیار مهم دارد: اولی جایگاه تازهای هست که قورباغه در بازار ایجاد کرده: تا پیش از این سریالهای نمایش خانگی یا کمدیها بودند یا ملودرامهای خانوادگی که صداوسیما و سریالهای ترکی ماهواره، الگویشان بود. در هر دو ریشه اثر را میشد به تلویزیون وصل کرد نه سینما، طرز فکری که باعث شده که این قانون نانوشته در حرفهای بیشتر نویسندگان و تهیهکنندگان باشد که جامعه هدف اصلی یک سریال باید افراد عام جامعه باشند! چون آنها مشتریان ثابت آن الگوها بودند.
.
اما با ظهور VODها وارد دنیای جدیدی شدیم. در نتیجه قورباغه سریالی برای افراد خانهدار نیست و از سنت تلویزیون بیرون نیامده، بلکه ادامه فضای آثار سینمایی او و در ادامه مسیری است که از «آفریقا» تا «مغزهای کوچک زنگ زده» امتداد داشته. این فضاسازی جدید مشتریان خاص خودش را هم جذب میکند: نسل جوانی که سالهاست صداوسیما محصول قانع کنندهای برای آنها نمیسازد و لذتی هم نه از سریال ترکی نه از کپیهای ایرانیش میبرد. قورباغه حالا این جامعه را هدف گرفته.
.
عنصر دوم اینکه کیفیت بالای تولید قورباغه است. اینجا با یک داستان آبکی عاشقانه که کیفیت فنیاش بیشتر به فیلم عروسی شبیه است، روبرو نیستیم. کیفیت تولید «قورباغه» دستکم در حد تولیدات درجه یک سینمایی ایران است. مثلا پیمان شادمانفر استادی خود را در انواع و اقسام سبکهای فیلمبرداری در اپیزودهای مختلف نمایش میدهد. چه برداشتهای بلند تعقیبی روی استدی کم در اپیزود اول، چه نورپردازی گرم و نوستالژیک و استفاده هوشمندانه از لنزهای واید در اپیزود چهار. این کیفیت تولید تنها به فیلمبرداری درخشان شادمانفر محدود نمیشود. حقیقت این است که قورباغه در تمام حوزههای تولید، از فیلمبرداری، تا طراحی صحنه و خشونتی که در اثر جاری است قدمی رو جلو است. حتی در شیوه داستانگویی سریال، سیدی به جای افزایش طولی قصه برای اولین تجربه سریالیاش سراغ ساختاری درختی رفته.
.
به این شیوه که یک داستان مرکزی حول محور شخصیت صابر ابر و نوید محمدزاده دارد ولی در هر اپیزود به سراغ یک شاخه جدا از روایت رفته و آن را تعریف میکند.