فرزین پورمحبی نقدی را با عنوان " بی همه چیز یک فیلم سانسور شده و نه اقتباسی !" منتشر کرد.
در متن نوشتار این منتقد و طنزنویس که همزمان با اکران فیلم محسن قرائی در اختیار ایسنا قرار گرفته، آمده است:"ملاقات بانوی سالخورده" شاهکاری است از دورنمات درام نویس آلمانی که به حد کافی به آن پرداخته شده و مورد نقد و بررسی قرار گرفته، لذا با توجه به اینکه محاسنی که به لحاظ محتوایی شامل فیلم "بی همه چیز" میشوند بی کم و کاست به مزایای نمایشنامه فوق مربوط میگردند لذا در اینجا نمیتوان به کم و کیف مضمون این فیلم پرداخت. مضمونی که نه تنها (آنچنان که سازندگان فیلم مدعی شدهاند) برداشت آزاد از نمایش فوق نبوده بلکه با کمی دخل و تصرف همان داستان نمایشنامه را شامل میشود. اما حداقل میتوان این فیلم را به لحاظ اقتباس مورد ارزیابی قرار داد با توجه به اینکه در سینمای کشورمان کمتر شاهد اقتباسهای خوبی بودهایم.
بیشک اگر نمایشنامهای با عنوان "ملاقات بانوی سالخورده" خلق نمیشد این فیلم در رده فیلمهای خوب سینمای ایران قرار میگرفت اما مشکل از زمانی بوجود میآید که فیلم باید در مقام یک فیلم اقتباسی مورد توجه قرار گیرد و مقایسه بین دو اثر فوق و تفاوتهای بنیادی و ساختاری بین آنها متاسفانه به حدی است که میتوان به این کار گفت: تبدیل یک شاهکار به فیلم متوسط با اقتباسی بد.
یکی از بزرگترین مشکلات اقتباس فیلم "بی همه چیز" تبدیل ژانر کمدی به تراژیک است. اولا خود بنده کمتر به یاد میآورم که در اقتباسهای بزرگ جهان چنین اتفاقی افتاده باشد و اگر هم افتاده باشد بیشک در مورد آثاری از این دست اشتباهی بزرگ محسوب خواهد شد. در دنیای درام اصلی وجود دارد با این مضمون: جهان برای کسانی که میاندیشند کمدی است و برای آنها که احساس میکنند تراژدی؛ لذا با آگاهی به اصل فوق وقتی دورنمات شاهکار خود را در قالب کمدی خلق میکند با توجه به نوع اثرش از آن توقع اندیشهورزی دارد نه تحریک احساسات مخاطب به گونه فیلم های هندی! اگر سازندگان به این نتیجه رسیدهاند که رویکرد درونمات در نمایشنامهاش را میتوان تصحیح کرد قطعا اشتباه بزرگی را به دلیل عدم آشنایی با ژانر کمدی مرتکب شدهاند ژانری که معمولا در کشورمان با لوده بازی عوضی گرفته می شود.
بالطبع تبدیل یک موقعیت کاملا کمدی مانند تغییر اعتقادات مردم با وقوع یک حادثه و آسیب پذیری آنها نسبت به پول و از همه مهمتر، گفتن دروغ به خود برای آرام کردن وجدان و بطور کلی با دست پسزدنها و با پا پیش کشیدنها و.... همه و همه موقعیتهایی کمدی هستند که متاسفانه در قالب یک فیلم سطحی تراژیک به هدر میروند و تنها عامل تناقضات فوق به دلیل حذف رنگ و بوی کمیک اثر بوده است. بعنوان مثال در یک فیلم تراژدی مردم برای کسی که به پای چوبه دار میرود حتی بظاهر هم که شده یا میگریند و یا اظهار خوشحالی می کنند و داشتههای قلبی و رویکرد واقعی خود را هیچگاه بروز نمیدهند اما وقتی که مردم در لحظهای که میگریند؛ در همان حال آشکارا اظهار خوشحالی میکنند این تضاد تنها در ژانر فیلمهای کمدی توجیهپذیر است و اگر فیلم سازی بدون توجه به این موارد و درک صحیح تفاوتهای بنیادین تراژدی و کمدی اقدام به چنین اقتباسی نماید طبعا ضربه بزرگی به لحاظ درک تمام و کمال درام خواهد زد. دورنمات قصد دارد با کمدی به سوی تحریک فکر برود و نه تحریک احساسات و تراژیک کردن کار ما را کمتر وادار به تفکر خواهد کرد و بیش از آنچه که ما را نگران رفتارهای غیرعادی مردم نماید درگیر یافتن راه گریزی برای نجات جان قهرمان خواهد کرد. چراکه یکی دیگر از عوارض تراژیک کردن اثر همین است؛ مخاطبان تراژدی بیشتر دوست دارند با قهرمان همذات پنداری نمایند اما در اینجا قهرمان بیعیب وجود ندارد ؛ شخصیت اول فیلم، بیشتر از هر کسی دیگری دستش به گناه آلوده است اما با کمدی کردن اثر فوق براحتی می توان یک شخصیت کمدی پرایراد را همچون همه کمدینهای مملو از اشتباه؛ پذیرفت و آنگاه بدون هیچ احساسی به قضاوت عادلانه و متفکرانه حاصل از موقعیت مضحک بوجود آمده پرداخت .
لطفا به دیالوگهای زیر که در متن نمایشنامه ملاقات بانوی سالخورده توجه کنید و خود قضاوت کنید که جایگاه آنها در کدام ژانر پذیرفتنی است و جای آنها را چه دیالوگ هایی در فیلم قرار گرفته:
- کسی که می خواد کیف کنه اما پولش رو نداشته باشه باید خوش خدمتی بکنه
- دنیا من رو فاحشه کرده حالا وقتشه که من دنیا رو فاحشه خونه بکنم
- خانم؛ا امید ما بعد از خدا به شماست اما خدا دستش رو تو جیب نمیکنه
- از این به بعد هرگونه قتلی رو سکته قلبی تشخیص بدید
- من اسم شوهرهامو هم قافیه با نوکرم می گذارم چون نوکرم رو تا آخر عمر حفظ می کنم
- من بعنوان یک زن روی دیوار مینشستم و تف میکردم روی سر مردها
- من دنیا رو میشناسم چون همهاش مال منه
- چرا شما ترمز خطر قطار رو کشیدید؟ در این مملکت کسی حق نداره ترمز خطر رو بکشه حتی اگه واقعا خطری باشه!
- هیچکس نمیخواد من رو بکشه همه آرزو میکنند یکی دیگه من رو بکشه
و ....
مورد بعدی دخل و تصرف هایی است که در متن شده است که به نظر می رسند بیشتر با هدف سانسور بودهاند تا اقتباس؛ بعنوان مثال در متن اصلی خانم سالخورده قبلا فاحشه بوده و دارای 9 شوهر که با دو تای آنها در همان روزهایی که در دهکده هست ازدواج کرده و آنها را طلاق میدهد! جالب آنکه در میان این 9 شوهر از برنده جایزه نوبل تا وزیرامورخارجه و پزشک متخصص و .... به چشم میخورند که حکایتگر طنز تلخی است مبنی بر اینکه چگونه علم و مقام در برابر ثروت به زانو درمیایند. در عین حال پیشخدمت بانوی سالخورده همان قاضی دادگاهی است که چندین سال قبل او را متهم کرده بود و دو نوکر دیگر زن هم پیرمردان اخته و کور شدهای هستند که سالها قبل در دادگاه بر علیه زن شهادت دروغ داده بودند و همه این عناصر قوی به لحاظ ساختاری و کمیک در فیلم بی همه چیز تبدیل شدهاند به فرزندی که هیچ کارکردی به جز نشان دادن خال و ماه گرفتگی خود، همچون فیلم های هندی ندارد! اما این سانسورهای خودخواسته و خودساخته آنقدر به پیکر فیلم ضربه زده است که نه میتوان آنرا فیلم کمدی دانست و نه فیلم تراژدی؛ یک شترگاو پلنگ تمام عیار
یکی دیگر از مواردی که در فیلم به آن کمتر پرداخته شده است دلیل سست شدن سریع مردم در برابر پیشنهاد اغواکننده زن سالخورده است در فیلم به این عنصر جامعه شناسی اصلا پرداخته نشده است و صرفا به تغییر رویکرد ساده مردم بعد از وسوسه مالی اکتفا می شود اما در نمایشنامه این مسئله کاملا زمینهسازی میشود شهر کوچکی که در نمایشنامه بانوی سالخورده وجود دارد دارای سابقه و پیشینهای درخشان و عظمت باستانی بوده که هم اکنون به دلیل اقداماتی که بانوی سالخورده انجام داده به ورشکستگی و فقر محض رسیده است . طبعا چنین جامعهای که همواره خود را صاحب تمدن و افتخارات بزرگی میداند بیشتر از سایر جوامع در معرض وسوسهها و آسیبهایی از این دست است چراکه مردم میخواهند به هر قیمت و با هر سرعتی که شده خود را به گذشته درخشان خود برسانند و لذا در این راه به هر نکبتی تن می دهند چیزی که در فیلم بطور کامل حذف شده و بالطبع همه اینها فیلم را به یک فیلم سطحی با داستانی کپی شده بدل کرده و البته بدون هیچ درک درستی از اثر از سوی سازندگان و حتی بازیگرانش. خود بازیگران هم از شخصیت هایی که رل آنها را بازی می کنند در این موقعیت طنز موضوع را بیشتر جدی گرفتهاند. درصورتیکه در چنین آثاری بازی ها باید به سمت فانتزی پیش رود و طبعا این بازی ها مانند اقتباس اشتباه از اثر کاملا مخاطب را دچار سردرگمی می کند چراکه افرادی را می بیند با بازی جدی اما رفتاری احمقانه.
در پایان به روح استاد سمندریان درود می فرستیم که با درک کامل و درستی از این اثر نمایشی؛ آنرا سالها قبل با بازی زیبای گوهر خیراندیش با نام ملاقات بانوی سالخورده به روی سن برد
نامی که برازنده این اثر است و ملاقات کلمه کلیدی این درام بوده و بیانگر تم نمایش... اما در عنوان بی همه چیز واقعا هیچ چیزی به چشم نمی خورد ."