سپیده خان محمدپور؛ تاریخ سینمای جهان سرشار از قصه های عاشقانه ای است که گاه ریشه در ادبیات داشته و گاه زاییده ذهن فیلمنامه نویسان است. سینمای ایران نیز از این قاعده مستثنی نبوده و بخش مهمی از تولیدات آن در چهار دهه اخیر را ملودرام های عاشقانه تشکیل می دهند.
یکی از عاشقانه های جذاب ساخته شده در دهه نود که در نمایش های جشنواره ای نیز بسیار مورد توجه مخاطبان قرار گرفته، «آتابای» ساخته نیکی کریمی، فیلمی که به تازگی بر پرده نقره ای سینماهای کشور نشسته و مورد استقبال مخاطبان نیز قرار گرفته است.
«آتابای» بخش مهمی از کیفیت درخشان خود را مدیون فیلمنامه خود است که فرم کلاسیک داشته و در همان پرده نخست به خوبی شخصیت های اصلی اش از کاظم و خواهرزاده اش آیدین گرفته تا یحیی را معرفی کرده و نقطه عطف نخست را رقم می زند. جایی که کاظم (آتابای) وارد کار ساخت ویلا برای خانواده ای می شود که دو دختر جوان دارد و رابطه عاشقانه ظریفی میان او و سیما شکل می گیرد. در این بین رفت و آمد آتابای به آن خانه قدیمی که زمانی خواهرش در آنجا خودسوزی کرده، داستانک دیگری را شکل داده و آن را موازی با قصه اصلی پیش می برد، همان طور که از دل رفاقت قدیمی آتابای و یحیی نیز داستان فرعی فوق العاده ای بیرون آمده که نقطه عطف دوم را رقم می زند.
در پرداخت شخصیت ها، حجازی فر و کریمی عالی عمل کردهاند که بخش مهمی از آن به ترک زبان بودن حجازی فر و شناخت دقیقش از اقلیم زادگاه خود باز میگردد. به همین خاطر هم رابطه آتابای و آیدین درخشان و باورپذیر از کار درآمده و اغراق آمیز به نظر نمیرسد چرا که ریشه در واقعیت دارد، سیما دیگر برگ برنده فیلم است و لایه های درونی زیادی داشته و به واسطه همین لایه ها هم شیمی رابطه او و آتابای درست از آب درآمده است. همینطور شخصیت های مکمل همچون: پدربزرگ آیدین که به اندازه نوشته و به تصویر کشیده شده است.
نیکی کریمی در مقام کارگردان جهش خیره کننده ای در «آتابای» داشته و توانسته آن حال و هوای عاشقانه موجود در فیلمنامه را به تصویر بکشد. کریمی درک درستی از قصه داشته و به خوبی اتمسفر حاکم بر آن را خلق کرده، فضایی که در آن آدم ها برای تماشاگر با وجود برخورداری از زبانی متفاوت، کاملا ملموس بوده و باورپذیر جلوه می کنند.
آتابای از آن دسته عاشقانه هایی است که تماشاگر را کاملا درگیر خود کرده و پس از پایان نیز تا مدتی ذهنش را معطوف به خود نگه می دارد؛ همان حلقه گمشده این روزهای سینمای ایران که می تواند تماشاگران خاموش و بالقوه سینمای ایران را به فعلیت برساند.